شبهای قدر، اوج پر گشودن در فضای نیایش و بندگی و نهایت شکوفایی رحمت الهی بر بندگان است.
شبهای قدر، ساعات پذیرایی از مهمانانِ بزم حضور است. در شبهای قدر، رو به آینه محاسبه مینشینیم و چهره جان را بیغبار میبینیم و با باران اشک، دل را در سحر رحمت و مغفرت، شستشو میدهیم.
شبهای قدر، شب گشودنِ سفره دل و ریختن اشک نیاز و فصل گریستن در آستان آفریدگار بخشاینده است.
شبهای قدر، شب احیای خویش با دم مسیحایی دعاست. شبهای قدری که نوزدهم و بیست و یکم اش را آنهم در سوگ عروج مولای متقیان حضرت علی(ع)، سپری نمودیم و اینک شب بیست و سوم رمضان امسال هم فرصتی است مغتنم برای اینکه قدر خویش را بهتر بشناسیم، تقدیر خویش را زیباتر رقم بزنیم و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک جاودانه تر ترسیم کنیم ...
خداوندا بگذار خود را معرفی كنم. من مخلوق خالق یكتا، و مملوك مالك بی همتا، و عبد معبودم هستم كه از بندگی تنها نام آن را به دوش میكشد.
من همان مرزوق روزی دهنده بخشنده و كریمی هستم كه نمك می خورد و نمكدان می شكند. من سائلی هستم كه دست نیاز به سوی خداوند رحمان و رحیم دراز كرده و ضعیفی هستم كه به خانه قویترین آمده است.
ای عزیز تو حكیمی و سزاوار نیست كه من ذلیل را رها كنی.
تو غافری و من خطاكار، پس جز خانه تو به كدامین سو باید بروم؟
مگر نه اینكه فرمودهای بر زیر دستانمان سخت نگیریم؟
پس ای بردبار و دانا، بر من عجول و جاهل آسان بگیر، روزی كه ریز و درشت اعمالم را نمایان خواهی كرد.
من مضطرب و پریشانی مبتلا به كبر و عجب و ریا هستم كه بیماری غیبت یقهام را گرفته است. حرص و طمع آسایشم را بر هم زده است و از همه بدتر اینكه دروغگویی بابی بسوی بدیها بر من گشوده است و من به تنهایی توان جدا شدن از این همه بلاها را ندارم.
گرچه زنجیره گناهانم به اینجا ختم نمیشود و این رشته سر دراز دارد.
من آنقدر از دردهای مختلف به خود میپیچم كه برخی شان را فراموش كردهام. پناه می برم به خدا از اینكه صبر او و گذشت زمان گناهانم را از یادم ببرد و آنچنان آسوده سر بر بالین بگذارم كه گویی هیچ خطایی از من سر نزده است.
خدایا من در این لحظه و این ساعت به اشتباهاتم اعتراف می كنم چه آنهایی كه به یاد دارم و از بیان آنها شرم دارم و چه آنهایی كه یادشان از ذهنم پر كشیده است.