فردا روز عید وباز امشب دلم گرفته
انتظار خیلی سخته انتظاری که هیچ وقت تموم شدنی نیست
گاهی با خودم میگم من تنها آدمی نیستم که دچار بحران شدم
ولی به خودم نهیب میزنم که درسته هزاران نفر مشکلات مثل من دارند ولی من ادم صبوری نیستم ...
تنهایی سخته ولی سخت تر ازتنهایی اینه که نتونی یه تصمیم قطعی بگیری به قول معروف یا رومی رومی شی یا زنگی زنگی
اگه تو این سالها مشکل بزرگی واسم پیش آمد کرد
ولیکن تو این سالها خیلی از اطرافیانم رو شناختم همونهایی که تا سمت بچه اشون رفتم تو وجودخودشون فکر کردند حسرت زندگی هاشون رو میخورم نمیخوام بگم تماما حق با منه ولی مطمئن ام من به آدمهایی مثل خودم مثل اونا نگاه نمیکردم اگه تو این شرایطم نبودم اینو مطمئن ام ..
اونها نمیدونند که من آرزوم سلامتی خودشون وخانواده اشون هست.
دخالت ریشه زندگیمو نابود کرد زخمی که از دخالتهای اطرافیانش خوردم تا ابد دریادم خواهد ماند من نمیتونم آدم کینه ای باشم ولی ....
باز امشب بد جوری دلتنگ بابایم شدم ،ولی چهره چروکیده مادرم جیگرمو میسوزونه خدایا شکرت که در این جمع بی مهر مادرم کنارم بود وهست پس سایه اشو از سرم کم نکن که من بی او غریبترینم
خودم در این سالها به تنهایی باهشون جنگیدم حریفم قدر میدونم ولی نمیخوام کم بیارم نمی خوام ....
من این بازی مسغره رو شروع نکردم که بخوام تمومش کنم کاش بعضی ها بفهمند